ال آی ال آی ، تا این لحظه: 14 سال و 28 روز سن داره
ائلمانائلمان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

@برای دخترم ال آ ی جوووونم :-) :-)

سلااااام ما برگشتیم!!!!!

1395/8/21 18:37
نویسنده : مامان ال آی
571 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.دوستای خوبم اومدیم....اونم بعد از دو سالها غیبت و عدم فعالیت.

حالا که برگشتیم .دخترم هفت ساله شده و کلاس اولی شده.

اینم صاینا دوست و همکلاسی ال آی در اول دبستان. تبریز سال 1395

مهربونم.... از ماهها قبل برای آمدن به تبریز آماده شدی بودی . اما تا کار انتقالی من و بابایی نتیجه بده .شش ماهی طول کشید ..بابایی از خرداد 95 منتقل شده بود به تبریز . اما کار انتقالی من هنوز تو سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور گیر کرده بود. 

من و شما دو ماه تو اردبیل تنهایی زندگی میکردیم .اما ناگفته نماند..که خاله عالمه و دختراش(اسما و اسرا) نذاشتن من و شما تنها باشیم و عمو احمد از پارس آباد میاوردشون اردبیل تا با ما باشن . 

من می رفتم اداره وشما با خاله و دختر خاله ها می موندین خونه. 

یه وقتایی بهتون خیلی خوش می گذشت .. اما یه وقتایی هم دعوا می کردین و از همدیگه خسته می شدین .

پارک می رفتیم .. خریدهای روزانه مون رو می کردیم و کلا  5 خانم کنار هم زندگی می کردیم .

بابایی هم هر هفته از تبریز به دیدن ما می آمد ...یه وقتایی هم من مرخصی می گرفتم و به دیدن بابایی می رفتیم . 

اولین مسافرت تنهایی من و شما با اتوبوس را هم تجربه کردیم . 

و نهایتاً از اول مرداد ماه رسما همگی اومدیم تبریز. قرار بود از اداره بابایی خانه سازمانی بدن .. اما تا خونه رو تحویل بدن بیست روزی طول کشید . 

و این بار با سری جدید مشکلات روبرو شدیم .اما خودمون رو اذیت نکردیم چون همه اینها رو پیش بینی کرده بودیم بنابراین باهاش کنار اومدیم . و دو هفته ای در رفت و آمد به جلفا (خانه مادربزرگ) بودیم. یک هفته هم شما خونه آبا (مامان بزرگ ال آی) موندی و من و بابایی در رفت و آمد بودیم . 

شما راحت بودی و بادیگر نوه های آبا بازی می کردی .. با عمو موسی و عمه حکیمه و عمه مریم راحت و صمیمی بودی . اما دوری از شما من رو عذاب می داد.دلتنگت می شدم و......

بالخره خونه سازمانی رو هم تحویل گرفتیم و شروع به تمیز کردنش کردیم . رفتیم از اردبیل اسباب و اثاثیه هامون رو آوردیم . 

و با عشق و همراهی شما عزیزم وسایلمون رو چیدیم. کلی برچسب دخترونه گرفتی و اتاق خودت رو خشگل کردی.

پسندها (2)

نظرات (3)

مامان ال آی
25 آبان 95 11:23
مامان ال آی
27 آذر 95 20:41
سلام عزیزم. دختر تو هم ماشالابزرگ شده . خوشحالم که تبریز اومدین
کرمانشاه گهواره تاریخ و تمدن
23 دی 95 12:14
سلام. تنهایی آدما به عمق یک دریاست...ولی برای پر کردنش یک لیوان محبت کافیست وبسایت گردشگری کرمانشـاه و مراکز خرید کرمانشـاه kermanshahan2020.blogfa.com