ماه میهمانی خدا
بعد از مدتهای مدید دوباره تونستم یه سری بهت بزنم ... دخترگل مامان سلام
دختر مهربونم بحدی مهربون و با هوش هستی که یه وقتایی من و بابایی از حرفات و رفتارت انگشت به دهنیم.
تو این ماه مبارک یاد گرفتی که تا تلویزیون الله اکبر نگفته نیاید افطار بکنیم و منتظر می مونی تا صدای اذان رو بشنویم و بعدش یا اون شیرین زبونیت میگی :" تو رو خدا یا بیایین بخورین دیگه !!!!!!!!""
یه روز تو سفره افطار که معمولا با کمک همدیگه ( شما و مامانی ) پهن می کنیم یه گلدون کوچیک هم آوردی و گذاشتی وسط سفره و گفتی :"" مامان جون اینم بذاریم دیگه خدا قبول می کنه !!!!!!!!!!!""
این روزا که من بخاطر روزه کمی بیحال میشم یا معده ام اذیت می کنه .. زودی وسایل دکتر بازیت رو میاری و کرم می زنی و ماساژ میدی و دستت رو به سوی خدای مهربون دراز می کنی و با اون دل مهربونت دعا می کنی و میگی : " خدایا مامان مریض نباشه !!!!!!!!!!"""
چارشنبه که مصادف با آخرین شب قدر امسال بود دایی توحیدینا رو برا افطاری دعوت کردیم .
شما و رادین جون که متاسفانه چیزی نخوردین و فقط و فقط شیطنت ، بدو بدو و آخر سر هم یه جنگ جهانی راه انداختین ....
تو ادامه مطالب چند تا از هنر نمایی مامانرو میذارم شاید بعدا دیگه حوصله این کارها رو نداشته باشم و فقط واسم خاطره ش بمونه ..................بدو بریم ادامه مطلب.............باشه گلم ... از حالا بگم آب دهنت رو قورت بده ...
ژله رولی (در طعمهای : توت فرنگی ،آلوورا ، سیب و آلورا و بلوبری )
فرنی قالبی تک نفری
اینم کیک یخچالی که بسیار خوشمزه شده بود...............