علت تاخیرم !
سلام عسل مامانی !
دختر گلم ببخشید که این چند روز نتونستم بهت سر بزنم ..آخه میدونی سرم خیلی خیلی شلوغ بود .
آخر ساله با یه عالمه کارهای عقب افتاده ی اداری وخانگی ، خونه تکونی و...
البته علت دیگه هم این بود که : مامان بزرگ زینب اومده بود پیش ما .چون دکتر گفته بود دست چپت باید عمل بشه .به خاطر همین یه کم هم درگیر بیمارستان واینا بودیم .یه دو سه روزی پیش ما موند . وقتی مامان بزرگ زینب پیشت بود توهم خیلی خوشحال بودی .آخه ننه هی پا های کوچولوت رو بوس می کرد وتوهم خوشت می اومد ودوباره پاهای نازت رو می بردی طرف دهنش تا بوست کنه .
همه می گن ننه تو رو بیشتر از همه نوه هاش دوست داره . خوش به حالت .
امرو زهم ما میریم پیش ننه جون تا هم عید رو بهش تبریک بگیم وهم یه کم بهش برسیم .بابا جون نمی تونه با ما بیاد ولحظه تحویل سال هم پیش ما نخواهد بود آخه ...نازی بابایی .... شیفت کاریشه .
نیمه دوم تعطیلات رو هم می ریم خونه اون یکی بابا بزرگ . امیدوارم هر جا که هستی بهت خوش بگذره .
فدای تو مامان جون .