یک جمعه با مامان !!

سلام به دخمل با مزه خودم !

عزیز مامان دیروز جمعه نهم اردیبهشت بود .بابا جون طبق معمول شیفت کاریشون بود .

من مثل هرروز کاری صبح زود بیدار شدم .شما هم 9/30 بودکه  شنیدم صدات میاد .زودی به سراغت رفتم که مبادا از رو تخت نیفتی .

معمولاً یه ساعتی طول میکشه تا گلو ی کوچولوت واسه خوردن صبحانه باز بشه !

بنابراین بنده برای ایفای نقش کزت  خودم رو آماده کردم .

وبرای شما شیر برنج درست کردم . حدود ساعت 10/30 بود که شیر برنجت رو خوردی البته معمولا  با یه قاشق شما به من غذا میدی وبا قاشق دیگه من به شما (همزمان) !!!

بابا که قرار بود ساعت 8 شب بیاد  وهوا هم بسیار مطبوع وبهاری بود ،بنابراین برای پر کردن این ساعات طولانی  همه کار ی کردم .از جمله اینکه واسه شما کیک موزی درست کردم آخه خیلی دوستش داری .

حین خونه داری بودم که دایی توحید زنگ زد وگفت: میخواییم بریم آستارا .اگه میرین آماده بشین   .با اینکه استارا تا اینجا فاصله ای نداره ( یک ساعت وربع ) اما من ترجیح دادم بدون بابا یی نریم . وای ولی اون هوا جون میدا بری کنار دریا از همه مهمتر بررررررررررررری باز ار .که من عاشقشم .بالاخره نرفتم .دیگه .

وهمچنان به کزتی خویش ادامه دادم .توهم که قربونش برم اصلاً با من کاری نداشتی .از بس به زبان (یونانی ) برای خودت حرف زدی ، ناناش کردی وبا عروسکهات بازی کردی  از خستگی  افتادی .

بنابریان ساعت 1 با هم خوابیدیم تا 2/30.

بعدش ناهارمون رو خوردیم . حدود ساعت 4 بود که با هم رفتیم حمام .

اولین بار بود که ازابتدای  حمام کردن با من بودی .

راستی  حالا که حرف از حموم کردن شما اومد .این رو بگم که از 45 روزگیت خودم حمومت کردم .بار اول  ترسیدم رو سرت آب بریزم . وفقط بدن نحیفت رو شستم .اما از بار دوم  که سرت رو هم شستم ، دیگه راه افتادم .

نازنین مامان از همون اول عاشق حموم کردنی ! وحالا ش هم وقتی از حموم می یارمت بیرون  گریه میکنی.

می بینی چقدر نی نی ماهی  هستی.

ولی با اینکه توحموم خسته شد ه بودی .نخوابیدی . بنابراین باهم عصرونه هم خوردیم .بله کیک موزی با شیر خرما .نوش جونت.

ساعت 7/30 بود که بابای مهربون شما وهمسر  بی نظیر من از سر کار برگشت . بعد از یه چایی خوردن مارو بیرون برد .

وووووووووووووووو رفتیم کبابی .شام خوردیم (البته شما خواب بودین )ههههه از دستت پرید . (کباب پر )بعدش هم رفتیم خونه دایی توحید  وشما بارادین کلی بازی کردی.

اینم یه جمعه مامان بود  با دختر نازی مثل شما .

مواظب خودت باش عزیزم .مثل همیشه میگم دوستت دارم .