ال آی ال آی ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره
ائلمانائلمان، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

@برای دخترم ال آ ی جوووونم :-) :-)

نازی ...بمیرم برات...

1390/6/15 11:04
نویسنده : مامان ال آی
516 بازدید
اشتراک گذاری

نمی دونم چه جوری  و از کجا شروع کنم...

ال آی نازنینم ...

سر وصدای زندگیمون ،  حتی موقعی که خوابی  از سکوت خونه  وحشت میکنم و دلتنگت میشم . بعد ماه رمضان وتعطیلات عید فطر خاله عالمه  با دردانه هاش ( اسرا واسما) اومدن پیش ما. به شما  سه تا خیلی خوش میگذره . با اسرا میونت  خیلی خیلی بهتره .

اما با اینکه اسما تپلی  خیلی دوستت داره  ، شما همچین میونه ی خوبی با هاش نداری.

گلکم با این مقدمه میخوام از یه اتفاق نا خوشایند برات بگم.

دیروز حول وحوش  ساعت ٦ عصر بود که با خاله اینا رفتیم بیرون.

شما وبابایی باهم راه می رفتین واز گروه ما جدا شدین . خاله  یه سری خرید کرد  بعدش رفتیم مانتو سرا تا برای خودش واسرا جون مانتوی مدرسه بگیره .

آخه خاله معلمه وبرای بازگشایی مدارس آماده میشن.

تلفن همراهم زنگ زد- بابایی بود- تا من جواب بدم  قطع شد ، هر چقدر  تلفن بابایی رو می گرفتن  بوق اشغال می زد. دایی به من زنگ زد وگفتش که برم پیش ال آی.

از مانتو فروشی اومدم بیرون این ور اون ور رو نگاه کردم ،  وقتی شمارو دیدم دویدم سمتتون.

نزدیکتر که شدم دیدم صورت بابایی عین کچ سفید شده و تتتتتتتتتتتتتو دختر گل من ، یکی یه دونه ی من

- نفسم، زندگیم ،  خونین ومالین..... همه صورتت رو خون پوشونده بود  با گریه بغلت کردم ......

ببخشید حالم بده . دیگه نمی تونم ادامه بدم .بعدا میام همه چی رو میگم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

کوثر آبجی کیمیا
16 شهریور 90 13:56
خدای من ال آی جون چقد بزگ شه ماشاللا


مرسی کوثر جون
عمه مائده
17 شهریور 90 10:15
بمیرم الهی چی شد؟
مامان گیسو
17 شهریور 90 17:07
ای واییییییییییی خدای من تو رو خدا بگو چی شده پروین جون
مامان پانی
18 شهریور 90 12:31
سلام خانومی..چی شد؟چرا توی پست جدیدتم چیزی ننوشتی؟دلم ضعف رفت