از مسافرت برگشتیم
از دوشنبه رفته بودیم شهر بابایی..دیدن بابا بزرگ و مامان بزرگ .
چهارشنبه رفتیم آبشار آسیاب خرابه . که در 35 کیلومتری شهر مرزی جلفا قرار دارد. چون تو ماشین خوابت برده بود .. مجبور شدن با همون لباس راحتی ببرمت .. اگه دوست نداری ببخش مامان رو . نخواستم به خاطر لباس پوشوندن اذیتت کنم .
بگذریم ..خیلی زیبا بود . انگار که گوشه ای از بهشت بود . خیلی دوست داشتی و با اینکه آبش سرد بود اما شما دختر نازم تو آب راه می رفتی .
تا 5 شنبه اونجا بودیم .. با دختر عمو و پسر عموهات کلی بازی و خنده کردی .عصر هر روز مامان بزرگ تو حیاط با صفاشون سماور زغالی رو آماده میکرد و چایی خوشمزه نوش جان میکردیم .
5 شنبه شب هم رفتیم تبریز دیدن عمه جونی و طاها پسر گلش .
واسه طاها کادوی روز کودک گرفته بودیم . بهش دادیم . صبح جمعه بعد از صبحانه به طرف اردبیل حرکت کردیم.
تو راه به سرعین هم رفتیم . تا خستگی راه و مسافرت رو با آبهای گرم سرعین به در کنیم .
بعد ش رفتیم رستوارن چایپارا و ناهار خوردیم .
از صبح نخوابیده بودی .ساعت 5 بعد از ظهر خونه رسیدیم .
و ساعت 6 شما دلبندم از خستگی خوابت برد .
عکسش رو برات میذارم تا ببینی چه جای قشنگی رفته بودیم .
البته اصلا نذاشتی بازار مرزی رو بگردم (اونطور که دلم میخواست ) هر مرکز خریدی که مرفتم دستم رو محکم می کشیدی و می گفتی : بیا هیشکی نیست . هیچ نی نی اینجا نیست !!!!!!!!!!!!
بقیه عکسها در ادامه مطلب