یعنی عاشق ددر رفتنی ها...........
جمعه تا ساعت 11/30 خونه رو مرتب کردم . بابایی هم سبد مخصوص گردش رو آماده کرد .
تا به راه نیفتاده بودیم ، تصمیم داشتیم بریم مکان گردشگری فندقلو .
اما تا رسیدیم به جاده . به به دیدم که بابایی میره طرف آستارا .
ناهارمون رو که کباب بود تو یه پارکی خوردیم / بعدش رفتیم کنار دریا و کلی تو آب راه رفتی و بهت خوش گذشت .
آخر سر هم به بازار ساحلی رفتیم .و بدون اینکه شما دختر گلم کوچکترین اذیتی بکنی . بیشتر بازار رو دید زدیم . یه چیزایی هم واسه شما خریریم .
که لباست رو به محض رسیدن به خونه حموم کردی و پوشیدی . مبارکت باشه خوش تیپ بالام .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی