ال آی ال آی ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره
ائلمانائلمان، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

@برای دخترم ال آ ی جوووونم :-) :-)

واسه دختر مهربونم !!!!!!!

  انسان هاي بزرگ در باره عقاید سخن مي گويند انسان هاي متوسط در باره وقایع سخن مي گويند انسان هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند انسان هاي بزرگ درد ديگران را دارند انسان هاي متوسط درد خودشان را دارند انسان هاي كوچك بي دردند انسان هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند انسان هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند انسان هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند انسان هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند انسان هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند انسان هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند انسان هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند انسان هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پ...
29 آبان 1391

از مسافرت برگشتیم

ا ز دوشنبه رفته بودیم شهر بابایی..دیدن بابا بزرگ و مامان بزرگ . چهارشنبه رفتیم آبشار آسیاب خرابه . که در 35 کیلومتری شهر مرزی جلفا قرار دارد.  چون تو ماشین خوابت برده بود .. مجبور شدن با همون لباس راحتی ببرمت .. اگه دوست نداری ببخش مامان رو . نخواستم به خاطر  لباس پوشوندن اذیتت کنم . بگذریم ..خیلی زیبا بود . انگار که گوشه ای از بهشت بود . خیلی دوست داشتی و با اینکه آبش سرد بود اما شما دختر نازم تو آب راه می رفتی . تا 5 شنبه اونجا بودیم .. با دختر عمو و پسر عموهات کلی بازی و خنده کردی .عصر هر روز مامان بزرگ تو حیاط با صفاشون  سماور زغالی رو  آماده میکرد و چایی خوشمزه نوش جان میکردیم . 5 شنبه شب هم رفتیم تب...
21 مهر 1391

شیرین زبونیای عسلم :

سلام دخمل گل مامانی : اول یه گلایه ای ازت بکنم و اون اینکه ؛ من هربار که پست میذارم ، دقیقا برعکسش برامون اتفاق می افته .. اگه ازت تعریف وتمجید کنم بد اخلاق میشی ... اگه از دستت ناراحت بشم و ازت گلایه کنم .. خوش اخلاق و منظم و مهربون می شی .. مثلا یه هفته است که با گریه میری مهد کودک . و صبح به محض بیدار شدن میگی :" من مدرسه نمیرما ." دیروز با گریه تحویل کمک مربی دادمت ... و حالم گرفته شد . جالب اینجاست که ظهر که اومدم دنبالت تا بریم خونه ، با جدیت به من گفتی :" آ خه چرا نذاشتی من هروش (ورزش ) کنم " .. نگو شما با خانم مربی  مشغول بازی و ورزش بودین هههههههههه. نصف شب (ساعت 4 صبح ) بیدارشدی .. هی بهت میگم مامان بخواب .... می ری ...
17 مهر 1391